۱۳۸۵/۰۹/۰۹

قشنگ

قشنگ یعنی اون لحظه که اونقدر تنهایی... اونقدر تنهایی... که حتا اگه خدا نباشه، حتا اگه خدا یه دروغ گنده باشه، باز دلت میخواد یه خدا بسازی بذاری وَر دلِ بی صاحاب مونده ت!

پی نوشت:
یه وقتایی یه حرفایی رو نوک زبونت گیر می کنه!
یه وقتایی یه تاپیک تو یه فاروم باعث می شه حرفای رو نوک زبونت بریزه رو صفحه کلید!

۱۳۸۵/۰۹/۰۶

وقتی بغلم می کرد چند دقیقه همونجا نگهم می داشت... می گفت :"عمو!بذار قلبامون رو هم باشه!"
خدا بیامرزتش.

۱۳۸۵/۰۹/۰۴

خوشا به حال لک لکا!

خوشا به حال لک لکا
که عشقشون قاف نداره
خوشا به حال لک لکا
که مرگشون گاف نداره
خوشا به حال لک لکا
که خوابشون واو نداره
خوشا به حال لک لکا
که لک لکن... که لک لکن!
با بالای سپیدشون
تو آسمون پر می زنن
رها و شاد، بی دغدغه...
هر جا بخوان سر می زنن
اوج می گیرن تو آسمون
تو آسمون بی نشون...
سر به هوا به عشقشون
از عشق، پرپر می زنن.
(فک کنم شعر مال حسین پناهی باشه)

۱۳۸۵/۰۹/۰۲

...
يه روز يه ماره داشت مي رفت
از لاي در باز يه خونه ويلايي
يه دونه مار خوش خط و خال بين سبزه هاي باغچه ديد
...
اما ديد... شلنگه!

..............
پ.ن: 1- طنز تلخ
2- شلنگ ها موجوداتي سطحي، فاقد اعتماد به نفس كافي و خط و خال بين هستند!
3- هرروز به جمعيت شلنگ ها اضافه مي شود... بيچاره مارها!
4- شلنگ ها فكر مي كنند كه اگر مارها در مقابل حركات بچه گانه و تصميمات بي فكرانه آن ها سكوت كرده اند؛ به خاطر ترس از تهديدات آنهاست... در حالي كه مارها در نهايت به اين نتيجه مي رسند كه يك شلنگ، حتي ارزش اعتراض يا سوال كردن هم ندارد!....
5- يك مار عاقل هرگز از يك باغچه دوبار گزيده نمي شود!
.
.
.
n- شلنگ ها به بهشت نمي روند!

پی نوشت:
متن کاملش رو از اینجا بخونین.

۱۳۸۵/۰۸/۳۰

Evanescence

Listen to each drop of rain (listen listen)
whispering secrets in vain, (listen listen)
Frantically searching for someone to hear
their story before they hit ground.
Please don't let go!
Can't we stay for awhile?
It's just too hard to say goodbye.
Listen to the Rain!
Listen listen listen ...to the Rain
Weeping.
Listen I
stand alone in the storm.
Suddenly sweet words take hold:
"Hurry!" they say, "for you haven't much time!"
Open your eyes to the love around you;
"you may feel you're alone,
"but I'm here still with you.
"You can do what you dream,
"just remember to
"Listen to the Rain." Listen...

۱۳۸۵/۰۸/۲۹

حس می کنم توی یک سال گذشته فقط غر زدم اینجا!
نی؟
می خوام دیگه غر نزنم! می خوام به جای ناشکری کردنای پشت سرهم، همه ش بگم شکر!
مثه اون وقتایی که باغ زندگیم پر گنجیشک بود و همه ش شکر می کردم!

۱۳۸۵/۰۸/۲۳


۱۳۸۵/۰۸/۲۲

دیوانگی دهم:

خب!
گفته بودم! بخوای نخوای عشق همون تپه هه است که گفتم... البته،
هرکی که ازش بالا می ره خر نیست، اما هر خری ازش بالا می ره!
بعضیام می رن بالا و وقتی می رسن تازه می فهمن چقده خر بودن!
اما این وسطا، میون عرعر خودخواهانه ی خرا، کسایی هستن که تا می رسن بالای تپه، تپه ی بعدی رو می بینن و عاشقش می شن، بدون اینکه حس کنن خر شدن، حرکت می کنن که یه تپه گنده ترو فتح کنن! کسی چه می دونه؟ شاید رسیدن به تپه ای که هیچ خری ازش بالا نرفته!هوووووم؟

۱۳۸۵/۰۸/۱۸

دیوانگی نهم:

عشق مثه یه تپه ی سرسبزه،
که هر خری ازش بالا می ره!

۱۳۸۵/۰۸/۱۴

خودخواهی!


طی یک سری احساس های خودپرستانه یهو دیدم میز تحریرم این شکلی شده!

۱۳۸۵/۰۸/۱۳

هر طور می خوای

از آن جمله هایی ام
که انتهایش سه نقطه می خواهد .
حالا
هر طور می خواهی تفسیرم کن !
(ساراحجازی)

پی نوشت:
برای لیلا! امیدوارم بچه شو صحیح سالم دنیا بیاره و دوباره اینورا پیداش بشه... و دوباره بنویسه...
یه تیکه از آخرین پست وبلاگش:
"نوشتن بسیار ساده است... انقدر ساده که میتوان هزاران بار پاره کرد و پاک کرد و دوباره نوشت.. فرصت بسیار است .. اما برای من چیزی که نوشتن را بسیار آسان تر میکند همین چند نقطه است.... پایانی زیبا برای حرفهایی که یا نمی شود نوشت ویا نمیتوان گفت.."

فوتوبلاگِ من به روز شد!

دانشگاه من...

۱۳۸۵/۰۸/۱۰

بغلم کن!