۱۳۸۶/۰۳/۳۱

بدون تیتر

اولا فک میکردم من خیلی تنهام، و تنهایی بزرگترین عذابه

بعدش فهمیدم همه تنهان، خودشون نمی دونن! فهمیدم هیچکس تنها نمی‎شه بلکه همه از همون اول تنها هستن. و البته بازهم به نظرم تنهایی بزرگترین عذابه.

چندوقت پیش درکم از تنهایی کامل‎تر شد. تنهایی چیزی نیست که بشه به دستش بیاری یا از دستش بدی. کسی یا چیزی نمی‎تونه تنهائیت رو از بین ببره. تنهایی وصله‎ی زندگی آدماست. آدما نمی‎تونن تنهایی رو از هم دیگه بگیرن. فک می‎کنن می‎تونن، اما نمی‎تونن. اینم یکی از خداتا خریتیه که آدما دارن! آخه کسی که خودش تنهاست چطوری می‎تونه تنهایی یکی دیگه رو درمون کنه؟ فوق فوقش دوتایی تنهاییاشونو شریک می‎شن تا کمتر درد بکشن. به اینجا که رسیدم فهمیدم خدا باید باشه. و البته تا اینجا تنهایی همچنان بزرگترین عذابه!

تازگیا فهمیدم تنهایی با احساس بی‎پناه بودن فرق داره. خیلی هم فرق داره. آدما همه تنها هستن اما خیلی کمن آدمایی که پناه و تکیه‎گاه ندارن. وقتی بی‎پناهی رو تجربه کردم، به خودم گفتم: "ریدی! به تنهایی هم میشه گفت عذاب؟ درد؟ "

آگهی بازرگانی:

آهااااااااااااااااااااای! ملت، یه تکیه‎گاه مفت و دردآشنا اینجا هست! بیاین تکیه کنین!

۱۳۸۶/۰۳/۲۶

دیوانگی بیست و یکم

ببین عزیزم،
آدم که کوتوله شد، بی نهایتش هم نهایت می شه!

۱۳۸۶/۰۳/۱۵

به یاد پیر جماران

شکوه
شاعر: پیر جماران
خواننده: محمد اصفهانی

از غم دوست در این میکده فریاد کشم
دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم
داد و بیداد که در محفل ما رندی نیست
که برش شکوه برم داد ز بیداد کشم
در غمت ای گل شاداب من، ای خسرو من
جور مجنون برم، تیشه فرهاد کشم
سالها می گذرد حادثه ها می آید
انتظار فرج از نیمه خرداد کشم