۱۳۸۹/۰۳/۱۲

چه طوفانی ...

چه توفانی...
دلم پر است
نازنین!
بگذار
در سوگ یک سلام بگریم
دیروز
با هر سلام تازه
آفتابی می تابید بر برف:
«چه کار میتوانم برایت بکنم»
امروز
انتظارت دیری نمی پاید
هر سلام تازه
بی درنگ
می رسد به ترجیع همه دوستی های این روزگار:
«چه کار می توانی برایم بکنی»
***
چه توفانی از سر این باغ گذشته است!