اولا فک میکردم من خیلی تنهام، و تنهایی بزرگترین عذابه
بعدش فهمیدم همه تنهان، خودشون نمی دونن! فهمیدم هیچکس تنها نمیشه بلکه همه از همون اول تنها هستن. و البته بازهم به نظرم تنهایی بزرگترین عذابه.
چندوقت پیش درکم از تنهایی کاملتر شد. تنهایی چیزی نیست که بشه به دستش بیاری یا از دستش بدی. کسی یا چیزی نمیتونه تنهائیت رو از بین ببره. تنهایی وصلهی زندگی آدماست. آدما نمیتونن تنهایی رو از هم دیگه بگیرن. فک میکنن میتونن، اما نمیتونن. اینم یکی از خداتا خریتیه که آدما دارن! آخه کسی که خودش تنهاست چطوری میتونه تنهایی یکی دیگه رو درمون کنه؟ فوق فوقش دوتایی تنهاییاشونو شریک میشن تا کمتر درد بکشن. به اینجا که رسیدم فهمیدم خدا باید باشه. و البته تا اینجا تنهایی همچنان بزرگترین عذابه!
تازگیا فهمیدم تنهایی با احساس بیپناه بودن فرق داره. خیلی هم فرق داره. آدما همه تنها هستن اما خیلی کمن آدمایی که پناه و تکیهگاه ندارن. وقتی بیپناهی رو تجربه کردم، به خودم گفتم: "ریدی! به تنهایی هم میشه گفت عذاب؟ درد؟ "
آگهی بازرگانی:
آهااااااااااااااااااااای! ملت، یه تکیهگاه مفت و دردآشنا اینجا هست! بیاین تکیه کنین!