۱۳۸۲/۰۴/۱۶

سلام
همگي خوبين؟ بعد از عمري دارم مي نويسم دارم پر در ميارم خلاصه فعلا داريم:
سه ره پيداست.
نوشته بر سر هر يك بسنگ اندر،
حديثي كه ش نمي خواني بر آن ديگر.
نخستين: راه نوش راحت و شادي.
به ننگ آغشته اما رو به شهرو باغ و آبادي
دوديگر: راه نيمش ننگ، نيمش نام،
اگر سر بركني غوغا و در دم كشي آرام،
سه ديگر: راه بي برگشت، بي فرجام.
من اينجا بس دلم تنگ است.
و هر سازي كه مي بينم بدآهنگ است.
بيا ره توشه برداريم،
قدم در راه بي برگشت بگذاريم،
ببينيم آسمان «هركجا» آيا همين رنگ است؟
{مهدي اخوان ثالث}

0 نظر:

ارسال یک نظر