۱۳۸۴/۰۳/۰۵

تازه صبحونه خوردم. می شینم پشت میز تا درس بخونم. موبایلم زنگ می خوره و زود قطع می شه. شماره رو نگاه می کنم و بلافاصله می فهمم کار کیه. می دونم که باز هم زنگ می زنه و قطع می کنه و دقیقا برای بار دوم همین کار رو می کنه. روی شماره نگاه می کنم و به این فکر می کنم که چقدر دلم تنگ شده. تردید نمی کنم. شصتم رو روی دکمه سبز رنگ فشار می دم و جالب اینجاست که بلافاصله شروع می کنه بوق زدن! (برعکس همیشه که هی می نویسه Network Busy) یه بوق، دو بوق! چندتایی بوق می خوره ولی اون جواب نمی ده. "حتما منتظره قطع کنم؟ ولی نه، امروز می خوام حرف بزنم." بالاخره گوشی رو بر می داره. می گه: " اِ چرا زنگ زدی؟! حوصله م سر رفته بود گفتم زنگ بزنم قطع کنم!" یه خرده در مورد امتحانا حرف می زنیم و کمی در مورد اینترنت. البته اینا هیچ کدوم برام مهم نیست. مهم حرف زدنه و به همین دلیل خیلی راحت و سطحی (برعکس همیشه) می گذرم. صحبت تموم می شه. خداحافظ. نگاه می کنم به صفحه نمایشگر، نوشته 00:04:42 . به این فکر می کنم که با پنج دقیقه، حتی کمتر از پنج دقیقه می شه از حال هم باخبر شیم، می شه رفع دلتنگی کنیم، ولی چرا نمی شه که همیشه به هم زنگ بزنیم؟ حرف زدن نمی تونه بی بهونه باشه؟ نمی تونه بچگونه باشه؟ فقط واسه اینکه همدیگه رو دوست داریم؟ حیف که نمیشه!!

0 نظر:

ارسال یک نظر