۱۳۸۴/۰۴/۰۵

خودمان را ببينيم و کمی آن طرف‌تر را...

...
گيرم که نفس کشيدن سخت بشود ، يا که بخندند به روياهايمان که فعلا ناتمام مانده‌اند . حالا مي‌شود با خيال راحت به فردايي فکر کرد که ديگر هيچ کس جز من و تو قرار نيست بار بودن يا که ساختنش را بر دوش بکشد ؛ نه نجات دهنده‌اي درکار است و نه معجزه‌اي . حالا به جاي سياست ، از بهترين کتابي که تازگي‌ها خوانده‌اي برايم بنويس ، از بهترين يادداشتي که در روزنامه نوشته‌اي ، از بهترين عکسي که گرفته‌اي ، از دوست داشتني ترين و باهوش ترين کودکي که در جنوبي‌ترين نقطه شهرت ديده‌اي ، ازآخرين مرد يا زني که « خواندن » را برايش « دغدغه » کرده‌اي ، از...
پ.ن: عجیب حرف دلم را زده این پدرام رضایی زاده

0 نظر:

ارسال یک نظر