این ترم درسی دارم به اسم مقاومت مصالح. اونایی که با رشته ی عمران یا مکانیک آشنا باشن حتمن این درس رو می شناسن. توی رشته ای که من می خونم (عمران) مقاومت مصالح درس اصلی و پایه محسوب می شه. بماند که من از پنج فصلی که استاد کامل تدریس کرده هیچ کدومش رو نخوندم! ولی خب همه که مثل من نیستن...
هفته ی پیش استاد گفته بود روی یه مثال کتاب فکر کنیم. وقتی دیروز رفتیم سر کلاس گفت: "کی روی این سئوال فکر کرده بیاد حل کنه". یه چند لحظه ای سکوت بود و سکوت...
نفر اول گروه عمران یکی از بچه های ورودی 82 روزانه است که حل تمرین مقاومت هم با اونه. آقای فرخنده. استاد سکوت رو شکست و گفت: "همین آقای فرخنده که باهاش حل تمرین دارین وقتی با من مقاومت داشت تا می گفتم کی داوطلبه میومد پای تخته! الآن هم یه مقاله ش رو فرستادم قبول شده و پروژه تحقیقاتی بهش دادم" و اینا. خلاصه منظورش این بود که ما خودمون رو نشون بدیم...
استاد منتظر بود که یکی از دخترا رفت پای تخته. استاد گفت: "معلومه خانومای کلاس شجاع تر از پسرا هستن! یهو یکی از پسرا گفت: استاد همه اینا برای رسیدن به آقای فرخنده است. و خب طبق معمول چند نفری زدن زیر خنده...
کاری ندارم به این که شوخی بود. خنده دار بود یا نبود. در مورد اون پسری که این حرف رو زد هم نمی خوام چیزی بگم. می خوام از حسی بگم که اکثر پسرا دارن. اینکه پسرا بهترن. اینکه پسرا بهتر می فهمن یا اگه یه دختری درسش خوبه فقط واسه اینه که خیلی خرخونه و اگه پسرا بخونن خیلی خیلی بهتر از دخترا نمره میارن!
به احمد می گم: "من اگه جای اقبالی بودم حسابی جوابشو می دادم" قشنگ جواب داد: "مهدی آخه چی بگه؟! دختره!"
گفتم: "کاش ما جوابشو داده بودیم" ولی فوری فهمیدم که بدتر می شد. اونایی که دانشجوئن احتمالن می فهمن چی می گم. اگه یه پسری از یه دختر دفاع کنه یا عاشق دختره است یا می خواد خودشو چس کنه! و خیلی سریع محکوم میشه به *س لیسی!!!
پسرا که اینجور دخترا هم اونجور! سکوت بهترین بود شاید...
لعنت به این فرهنگ مردسالار که بهترین دخترای دنیا رو از مطرح شدن محروم می کنه. لعنت...
پی نوشت:
چه خطی دردناکی است خط بین دختر و پسر!
روزنوشت چیزی بود که خیلیا رو عاشق وبلاگ کرد. خود من هم همینطور. واسه این وبلاگ زدم که از زندگی و تفکراتم بنویسم. یادم رفته بود! بعد مدت ها از اتفاقای روزمره نوشتن خیلی خیلی برام سخت بود.
0 نظر:
ارسال یک نظر