۱۳۸۵/۰۵/۱۱

دانش گاه نامه - 2

بیشتر دوست داشتم معماری یا فناوری اطلاعات قبول شم. البته از فیزیک هم خوشم میومد. وقتی نتایج کنکور اومد و فهمیدم که عمران قبول شدم کمی جا خوردم. نمی گم خوشحال نشدم چون عمران رشته ی خوبی بود، اما خب! ایده آل من نبود. دانشگاه آزاد هم معماری قبول شدم و حالا باید بین مهندسی عمران – عمران شبانه و مهندسی معماری آزاد انتخاب می کردم. انتخاب سختی نبود، خیلی راحت عمران رو انتخاب کردم چون می دونستم هیچ چیز این قدر آقاجونم (مای فادر!) رو خوشحال نمی کنه. روز اول دانشگاه روز خوبی بود... شاید بهترین روز. هیچ کدوم از بچه های سال بالایی نیومده بودن. تنها کسایی که اون روز بودن بچه های جدید الورود عمران بودن. ما پسرا یه جور معارفه گذاشتیم و همدیگه رو شناختیم.
روز و هفته ی اول هیچ کلاسی تشکیل نشد! ما پسرا خیلی زود (توی همون یکی دو روز اول) با همدیگه صمیمی شدیم. گرچه می دونستم این صمیمیت همونقدر که سریع بود سطحی و زودگذر هم بود اما آرزو می کردم تا آخرش همینطور بمونه.

0 نظر:

ارسال یک نظر