۱۳۸۱/۰۵/۰۴

با یاد دوست که هرچه داریم فدای اوست

از اینکه نتوانستم چند روزی بنویسم شرمنده ام (ولی با عذر موجه).این مهدی ما رو کشت ، هی میگه بنویسین ولی ما حال نوشتن نداریم!!!!!! چه کار کنیم شما بگین با این همه بدبختی بازم میشه نوشت؟ ادم می بینه همه ی آدما اعم از باسواد و بی سواد همه چشمشون به نتاج کنکورِ و کی قبول میشه کی نمی شه.وای به حال اونی که قبول نمی شه.با ید از همه طرف تحمل تیر بارون و داشته باشه.اخه یکی نیست بگه بابا مگر قبول شدن توی کنکور سعادت و نشدنش بدبختیه ؟
حالا این تازه یه مشکله ، همین طور اگه بخواهیم بگیم باید تا صبح بگیم.
مثلاً ارزش توی کشور ما توی جامعه ی ما چیه؟ ها جداً چیه؟ مگه پول نیست؟ نیگاه نمی کنن به شخصیت طرف ، به کارآمدی طرف و فقط به پول طرف نگاه میکنن.
شنیدم که توی کشور های اروپایی و آمریکایی تفاوت حقوق پایین ترین شغل با بالاترین شغل کمتر از هزار دلاره! یعنی چی؟ یعنی اونا کافر بی دینن و ما مسلمان با ایمان؟
وقتی تو کشور همه ی ارزش ها و کار ها به یک چیز ختم بشه اونم به کثیف ترین چیز ، دیگه کی دنبال درس خوندن و مهندسی و دکتری میره ؟ وقتی درآمد یک آدم بی سوادِ بی همه چیز ، تنبل درس نخون ، یا آقا زاده ی مرفه بیشتر از یک آدم زحمت کش که خدا می دونه چه شبهایی رو بیدار خوابی کشیده و چه سختی هایی را تحمل کرده، باشه دیگه.............؟؟؟
منو ببخشید.بشتر می نویسم.



راستی هرکی محمود و مهدی رو دید یکم آب قند بهشون بده !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!؟؟

نظر بدهید .بابا از هیجا تون کم نمیشه نترسین (پای من). راستی آخ پام آی.............................................................



مخلص همگی محمد حسین پور.





0 نظر:

ارسال یک نظر