۱۳۸۶/۰۷/۰۷

تلقین

اين روزها که می‌گذرد

شادم

اين روزها که می‌گذرد

شادم

که می‌گذرد

اين روزها

شادم

که می‌گذرد...

(قيصر امين‌پور)

۱۳۸۶/۰۶/۱۵

دیوانگی بیست و دوم

هی میگی چرا انقده میگم تنهام تنهام!
آخه الآن، توی ساعت بیست و سه و پنجاه و نه دقیقه! من کیو دارم که آرومم کنه؟
هوووووووووووووووووووووم؟
بیا نشونم بده دیگه!
هر چی فکر کردم یادم نیومد.
میخواستم یه چیزی بنویسم ها.
آهان! میخواستم از دیشب بنویسم که چقدر وحشتناک بود خوابیدنم!
الآن یه چیزی شد که حوصلشو ندارم دیگه.
نوشتنم نمیاد.
میرم خودمو بغل کنم.