۱۳۸۳/۰۶/۰۸

ميلاد مولود كعبه بر همگان مبارك باد
انا مدينه العلم و علي بابها
من كنت مولا و فهذا علي مولاه

يا علي ذاتت ثبوت قل هو الله احد
چرا نگران باشم شايد اصلا اتفاق نيفتد
خانه

خانه اي خواهم ساخت
آسمانش آبي
باز باشد همه پنجره هايش به پذيرايي نور
ساحت باغچه اش پر ز نسيم
حوض ماهي پر آب
قامت پاك درختانش سبز
و تو را خواهم خواند كه در اين خانه كنارم باشي
سينه آينه تصوير تو را مي جويد
كه در آيي چون نور
تو بدين خانه بيا
در خيابان اميد
كوچه باور سبز
نبش ميدان صبوري
آن جا
خانه اي خواهي يافت
سر در خانه چراغي روشن
روي سكويش گلدان گلي
در دل خانه اجاقي دلگرم
با حضور تو در اين خانه چه جشني بر پاست
آسمان شب اين خانه پراز چشمك و مهتاب و نسيم
ناودانش پر موسيقي آب
اي سرآغاز اميد
تو بدين خانه درآ
من به ديدار تو مي انديشم
وبه آرامش بودن با تو

كيوان شاهبداغي

۱۳۸۳/۰۶/۰۷

سخنان مادر ترزا
در انتهاي حيات ما بدين سنجيده نخواهيم شدكه:
چند مدرك دانشگاهي در يافت كرده ايم
چه مقدار از ماديات دنيا براي خود اندوخته ايم
چه كارهاي بزرگي انجام داده ايم
سنجش ما بر اين اساس خواهد بود كه:
من تشنه بودم و تو مرا سيراب كردي
من بي خانمان بودم و تو مرا اسكان دادي
من عريان بودم و تو مرا پوشاندي
تشنه - ولي نه فقط تشنه آب بلكه تشنه محبت
عريان - نه فقط براي لباس بلكه عريان از عزت و احترام
بي خانمان - ولي نه تنها در طلب خانه اي از خشت بلكه به سبب خروج از عوامل انساني
بنابر اين - جسورانه عشق بورز و احترام كن و بپذير.

برگرفته ا زمجله موفقيت شماره 72
تو که ترجمان صبحی....
ساعت رو نگاه می کنم . درست نیمه شبه. با ذوق و شوق کانکت می شم . لیست آی دی های یاهومسنجر رو نگاه می کنم. کسی نیست.به خودم می گم خوب تا ساعت یک صبح میاد. خودمو سرگرم می کنم. هی وبگردی. ساعت یک میشه ولی تق تقی در کار نیست. بازم صبر می کنم هنوز وبگردی میشه کرد. ساعت 2 میشه هنوز نیومده. دیگه سایتی بلد نیستم. واسه خالی نبودن عریضه یه بازی 11 مگا بایتی رو دون لود می کنم. تنهام و بیکار. لیست آی دی دوستا رو نگاه می کنم. و با هر کدوم یه خاطره رو مرور می کنم. کم کم دلم میگیره. میرم تو فکر. با صدایی که اعلام میکنه دون لود تموم شده به خودم میام. می بینم ساعت سه بعد از نیمه شبه . صورتم خیسه و باز هم ... . آه، یه آهنگ از فریدون فروغی میزارم و سعی می کنم یه سرگرمی پیدا کنم. با روبوتی که همیشه آنلاینه چت می کنم. واسش درد و دل میکنم. اونم هی میگه من اینو بلد نیستم اینجوری بهم یاد بده! یکی نیست بگه خره کی با یه ماشین درد و دل کرده؟ کلافه میشم. آخه چرا به این روبات دیجیتال احساس ندادن؟ چرا حداقل یه دلداری کوچیک نمیتونه بده؟ می زنه به سرم. روی آی دی روباته رایت کلیک میکنم و کنفرانس رو انتخاب میکنم. می گم حداقل صدام در بیاد! کنفرانش فعال نمیشه.می بندمش. روی آی دیش کلیک میکنم و واسش آف می ذارم. آخه دیگه می خوام بخوابم. می نویسم سلام ، آمدم نبودید. یهو جواب سلاممو می یونه بهت و ناباوریم تحویل می گیرم! تا این لحظه فکر می کردم مثل چند شبه پیش دوباره با ویندوزش به مشکل برخورده ولی حالا می بینم که (سه تا نقطه) . می گه خیلی سرم شلوغه. منم بهش حق میدم. خداحافظی میکنم. با لبخندی به سادگی خودم دی سی می کنم. صبر می کنم دور دوم آهنگ هم تموم شه. بعد کلید روی کیس رو فشار میدم و دراز می کشم. مطمئنم باید به زور بخوابم یا شایدم به زور خودمو بخوابونم. هنوز از سادگی خودم خندونم. یهو صدای خندم میره بالا. داداشم از خواب پا میشه میگه چته! قاطی کردی نصفه شبی؟ خودمو میزنم به خواب و جوابشو نمیدم. به این فکر میکنم که چقدر پر توقعم؟ نمی دونم. مشکل از خودمه. نباید دنیای اینور خوشگل دیجیتال رو با دنیای واقعیت مخلوط کنی. اینم یه تجربه دیگه هوووم. فکر می کردم کامپیوتر و اینترنت می تونه شبمو سحر کنه وسحر هم از خستگی بیفتم غش کنم. ولی تا کی بی دردی؟ نمیشه. حالا دوباره تا وقتی خوابم بگیره کتاب میخونم. بعدشم یه ذره (حدودا یک ساعت) با خودم کلنجار میرم تا خوابم بره. بهتر نیست؟ واقعا به این حرف رسیدم که آدم تنها نمی شه ، تنها هست. با همه این فکرا می خوابم. اگه بدونین چی کشیدم.

۱۳۸۳/۰۶/۰۵

نام نيكي گر بماند ز آدمي به كزو ماند سراي زرنگار
نمي دونم چرا ولي اين ترانه رو كه خواننده ش فريدون فروغيه اينجا مي نويسم. اسمش روسپيه و داستان بوجود اومدنش هم خيلي جالبه:
ای پناه هوس مردای شب
همیشه گریه به دل خنده به لب
غمگینم از غم و غصه های تو
همدل آدمای بدون دل
نفسم گرم تو از شعله دل
غمگینم از غم و غصه های تو
وای اگه قلبت تو سینه بمیره
تموم شهر منو ، شب می گیره
نمی خوام که چشمای خشک تو رو تر ببینم
تو بذار غصه هاتو ، من روی شونم بگیرم
نمیخوام امید تو از دل تو بیرون بشه
وای اگه قلبت تو سینه بمیره
تموم شهر منو ، شب می گیره
اينم دكلمه آخرش:
در جاده باريك صحراي بي آب و علف، همه چيز را پشت سر مي گذاشت. پاهاي لاغر و كدره بسته اش بر روي شن هاي داغ گويي بر سبزه هاي بهاري بوسه مي زند. همه چيز برايش سراب بود و سراب. حتي زندگي، اما خود نمي دانست كه مي رود كه جفت خود بيابد ، شايد بند تنهايي را از خود پاره كند و پايان زندگي بي پايان خود را به اصطلاح ببيند و لمس كند. اي كاش مي دانست ، يعني از كوكي مي دانست. اگر تنها آمد و در آخر كار تنها مي رود در ميانه راه به تنها نياز دارد تا در پايان حاوي خانه ابدي اش باشند. پس كلمه را آنچنان ندانست و آموخت كه به جاي تنها، تنها ماند!

۱۳۸۳/۰۶/۰۴

Salam,man miam
che ghadr tahvil.............

۱۳۸۳/۰۶/۰۲

نامه های عاشقانه فروغ فرخزاد به همسرش پرویز شاپور:

۱۳۸۳/۰۶/۰۱


سلام
اگر بگذریم. اگر از در حال زیستن تبدیل به روزمرگی شده بگذریم، اگر از ننوشتن وبلاگ بگذریم، اگر از خاطرات تلخ و شیرین مسافرت تابستانی امسال بگذریم، اگر از زیبایی عالی قاپو و تنهایی منار جنبان بگذریم، اگر از دیدار با دوست نزدیک دوران کودکی ام بگذریم، اگر از خستگی بگذریم، از شوق دیدار اقوام بگذریم. اگر از دود تهران هم بگذریم، اگر از عروسی پسرخاله بگذریم، اگر از نتایج کنکور بگذریم، اگر از وداع بگذریم، اگر از شروع دوباره انتظار همیشگی بگذریم، حتی اگر از کوچه دلتنگی هم ( نه به راحتی) بگذریم. تنها گفتنی ام یک خانه جدید است. نمی توانم از این نیز بگذرم. نه نمی توانم. شما بگوئید: می شود از مهر مادری دوست ایرانی گذشت؟ می توان در پاکی صبح شناور نشد؟ در مقابل مریم کم نیاورد؟! می توان آرزو را آرزو نکرد؟ و یا همراهی مونس را فراموش کرد؟ می شود ملودی را گوش نداد یا از عشق عاشق ایران گذشت؟ حتی نمی توان در مقابل نادون دانایی کرد! خیلی راحت می شود و می توان درک کرد که نمی شود و نمی توان! شاید خواستن توانستن است ولی نخواستن نتوانستن نیست.

۱۳۸۳/۰۵/۳۱

اگه دنيا مال من بود
يه روزش به كام من بود
بين صدتا سرنوشت
يكي نوشتنش با من بود
دلت اينجا پيش من بود
اگه ماه تو دست من بود
گوش باد به حرف من بود
يك شب از هزار و يك شب
قصه هاش از دل من بود
دلت اينجا پيش من بود
اگه مهتاب يار من بود
خورشيد از تبار من بود
واي اگر گريه ابرا
يه روزم به حال من بود
دلت اينجا پيش من بود
هر جا رد پاي من بود
دو تا چشم دنبال من بود
يه نگاهي كه تا چند وقت
سنگينيش رو دوش من بود
يه نفر غير تو انگار
هميشه عاشق من بود
يه نفر كه وجودش
محض دل گرمي من بود
اونجوري نموند و اينجور نميمونه
حالا صبر كن
مياد اونروز كه دلت پيشم بمونه
حالا صبر كن
يه روزي به آسمون ميگم
همه روزاشو شب كن
به تو ميگم واسه من بميرو تب كن
حالا صبر كن
حالا صبر كن