۱۳۸۳/۰۶/۰۱


سلام
اگر بگذریم. اگر از در حال زیستن تبدیل به روزمرگی شده بگذریم، اگر از ننوشتن وبلاگ بگذریم، اگر از خاطرات تلخ و شیرین مسافرت تابستانی امسال بگذریم، اگر از زیبایی عالی قاپو و تنهایی منار جنبان بگذریم، اگر از دیدار با دوست نزدیک دوران کودکی ام بگذریم، اگر از خستگی بگذریم، از شوق دیدار اقوام بگذریم. اگر از دود تهران هم بگذریم، اگر از عروسی پسرخاله بگذریم، اگر از نتایج کنکور بگذریم، اگر از وداع بگذریم، اگر از شروع دوباره انتظار همیشگی بگذریم، حتی اگر از کوچه دلتنگی هم ( نه به راحتی) بگذریم. تنها گفتنی ام یک خانه جدید است. نمی توانم از این نیز بگذرم. نه نمی توانم. شما بگوئید: می شود از مهر مادری دوست ایرانی گذشت؟ می توان در پاکی صبح شناور نشد؟ در مقابل مریم کم نیاورد؟! می توان آرزو را آرزو نکرد؟ و یا همراهی مونس را فراموش کرد؟ می شود ملودی را گوش نداد یا از عشق عاشق ایران گذشت؟ حتی نمی توان در مقابل نادون دانایی کرد! خیلی راحت می شود و می توان درک کرد که نمی شود و نمی توان! شاید خواستن توانستن است ولی نخواستن نتوانستن نیست.

0 نظر:

ارسال یک نظر