۱۳۸۴/۱۲/۱۲

1- جواب کامنت ها رو توی خود کامنت دونی ها می دم. اگه دوست دارین بخونین.

2- مدت هاست که صبحانه تخم مرغ آب پز نخورده بودم. با اینکه ربع ساعت دیگه سرویس دانشگاه می ره خیلی آروم و از روی حوصله تخم مرغ رو پوست می کنم. می ذارمش تو بشقاب و نمکپاش رو تکون می دم، نع! انگار نمی خواد نمک بریزه. تا نمک از اون سوراخا بیرون نیاد که تخم مرغ شور نمی شه. یک دوبار نمکپاش رو می کوبم زمین. بازم نمی ریزه! اینبار محکم تر می کوبم. نخیر! عین خیالش نیست. این بار تصمیم می گیرم نمکپاش رو سریع تر و محکم تر تکون بدم بلکه یه ذره نمک از سوراخاش بریزه، گدا!! می برمش بالا و میارم پایین...

تخم مرغ زیر نمک ها مدفون می شه! نمی دونم چرا در نمکپاش رو سفت نمی بندن آخه...

ولش، انگار تا مدت های دیگه هم صبحانه، تخم مرغ آب پز نمی خورم!


پی نوشت:

نمک در نمکپاش شوری ندارد

دل من طاقت دوری ندارد

0 نظر:

ارسال یک نظر