۱۳۸۵/۰۱/۲۶

هیس!

بعیدترین رویاها هم حقیقت دارن!
حتا اگه تعریف کردنِ بعضیاشون،
سَرِ آدمُ به باد بده!

رویای بچه گیِ پاسبونِ سَرِ چهاراه
داشتنِ یه سوت سوتک بوده،
ناظمِ دبستانِ ما
دلش می خواسته هیتلر بشه،
و اون زنِ اون کاره ی خیابون
شبا خوابِ سوفیالورنُ می دیده!

بعضی وقتا،
فکر کردن به آفتاب
آدمُ بیشتر از خودِ آفتاب گرم می کنه!

اینجا ایران است و من تورا دوست می دارم!|یغما گلرویی|نشر دارینوش| تابستان 1383

0 نظر:

ارسال یک نظر