۱۳۸۸/۰۴/۲۳

تنهایی

خوب یا بد ماه‎هاست که احساس تنهایی نکردم. تنها بودم ها! اما احساس تنهایی نکردم. مردادماه 87 بود - دو هفته‎ای که درست بعد از عقد رفته بودم عمره - بعضی وقت‎هاش احساس تنهایی می‎کردم و دلم بهونه می‎گرفت. اما بعد از برگشتنم نه دیگه. نا سلامتی به تنها دختری که توی تمام عمرم دوستش داشتم رسیده بودم. حالا که نزدیکای یه سال داره می‎شه تازه یادم افتاده که احساس تنهایی چی بود و چه دردی داشت. کلی خدا رو شکر کردم بابت این نعمت بزرگی که بهم داده و تنهایی رو ازم گرفته.
می‎پرسی احساس تنهاییم واسه چیه؟ خُب خودمم می‎پرسم از خودم! و جوابش رو درست نمی‎دونم. فقط می‎دونم تقصیر تو نیست. شاید به خاطر خرابی یک ماهه‎ی اس‎ام‎اس‎هاست و اینکه چه خوب، چه بد، من و تو خیلی کم پشت تلفن تونستیم مثله آدم حرف بزنیم!! فکر کنم توام قبول دارم که اس‎ام‎اس چیز دیگه‎ایه.
القصه، نگران نباش بلدم با تنهایی سر کنم. یه هفته که چیزی نیست. می‎بینمت.

پی‎نوشت:
امروز می‎خواستم بهت بگم هفته‎ی دیگه این ساعت کنار همیم. نمی‎دونم چی شد یهو رفتی و نشد بگم.

0 نظر:

ارسال یک نظر