۱۳۸۰/۱۱/۲۱

سلام
22 بهمنتون مبارك!! واقعا 22 بهمن چه روزيه نه؟ خيلي از پدر و مادراي ما با اومدن چنين روزي توي خاطره هاشون غرق ميشن. خاطره هاي خوب و بد. نه اشتباه نكنين نميخوام بگم كه انقلاب شده چه كولاكي شده و از اين جور چيزا ولي واقعا اينجور روزا خيلي كم پيش ميان. اصلا فكر نميكنم همچين استقبال پر شوري از هيچ رهبر ديگه اي شده باشه! يعني اگه بخوايم منطقي و منصفانه فكر كنيم ميبينيم كه واقعا همه مردم طالب امام بودن و اونو دوست داشتن. وقتي فيلماي اينروز رو ميبينم با تمام وجودم وحدت و عشق رو حس ميكنم! پس چي شد اونهمه عشق؟ اونهمه يكدلي و اتحاد؟ مگه همين مردم نبودن كه چندين كيلومتر صف كشيدن تا با امام ملاقات كنن؟ مگه همين مردم نبودن كه با محبت خودشون ارتش و نيروهاي نظامي رو جذب كردن؟ مگه همين مردم نبودن كه با هم مثل برادر بودن؟ مگه همينا نبودن كه اينچنين غوغايي كردن؟ پس اينا همش چي شد؟ چرا با اين همه انرژي هنوز داريم درجا ميزنيم؟ چرا هنوز جهان سومي هستيم؟ من روي اين موضوع فكر كردم شماها هم فكر كنيد! من عقيدم اينه كه انقلاب يك شور جريان خارجي نيست بلكه داخليه. يعني بايد در ذهن و تفكر مردم انقلاب بوجود بياد تا انقلاب خارجي رخ بده و نظام سياسي عوض شه. يعني لازمه انقلاب (به معني تحول حكومت)، انقلاب فكري و عقيده ايه. پس بدون انقلاب دروني انقلاب و تحول حكومت يا غير ممكنه يا بي فايده است. مردم ما علت تحول حكومت بودند و مطمئنا دچار انقلاب فكري شده بودن كه اولين جرقه اين انقلاب رو همت امام زد. مردم ما با اين تفكر درست و تازه براي نابودي نظام شاهنشاهي مبارزه كردند. مردم بر اثر عوامل زيادي آگاهتر شده بودن و با اعتقادي عميق و با انرژي خيلي خيلي زياد به سمت دموكراسي پيش ميرفتند. امام نقش كليدي اي رو در اين بازي به عهده داشت و آن جلوگيري از به هدر رفتن اين انرژي عظيم و تعيين خط مشي مبارزه مردم بود تا اين مبارزه سرانجامي همچون مشروطه نداشته باشه. مردم پس از همه رنج ها و ناراحتي ها پيروز شدند و مردمسالاري ديني با نام جمهوري اسلامي و با زحمت خود مردم و رهبري امام بر ايران زمين حاكم شد. در ابتداي كار همه مردم با تمام توانايي و با همان اعتقاد قلبي براي پيشرفت مملكت خودشون و رسيدن به آرزوهاشون كار كردند. تا اينكه جنگ شد و جنگ تمام رمق مردم و دولت را كشيد ولي مردم در 8 سال دفاع مقدس هم با همان حس وطن دوستي و استقلال طلبي جنگيدند و از جان خود مايه گذاشتند تا شكست نخورند و بالاخره پيروز شدند و به حق خود رسيدند.تا اينجا مردم هنوز همان اتحاد و همبستگي رو حفظ كرده بودن تا اينكه اميد مردم و منشا تفكر نوين مردمسالاري ديني و موسس جمهوري اسلامي ايران دوستداران خود را تنها گذاشت و به لقاء ا... پيوست. در اين موقع مردم شوكه شدند و وقتي كه به خود آمدند زماني بود كه از امام خبري نبود و افرادي با نظرات متفاوت و نه چندان جديد به وجود آمده بودند. و از آنجايي كه هر فردي مي تواند داراي تفكر و علايق خاصي باشد افرادي كه بعد از امام رهبران و مديران اين نظام شدند با نظرات ديگه اي و اعتقادات متفاوتي شروع به كار كردن و به خاطر همين مردم هم به دو دسته تقسيم شدن: 1- اون دسته از مردم كه با نظراتي كه با متفاوت بود ساختن و دوباره انقلاب فكري پيدا كردن.2- اون دسته از مردم كه فقط تفكرات امام رو قبول داشتن و نمي تونستن با تفكر جديد بخونن. گروه اول كم كم دچار تفكر خاصي شدند و اعتقادات جديدي پيدا كردند و گروه دوم كمكم گوشه نشين مي شدند تا وقتي كه دوباره خاتمي با تفكر امام وارد گود شد و مردمي كه جزو گروه دوم بودند و كنار زده شده بودند دوباره اميدوار شدند و به خاتمي راي دادند و همچنين اعضايي كه به عنوان چپي ها يا همون اعضاي فعال طرفدار تفكر امام و نيز عده اي از گروه اول موسوم به راست كه تمايل به تفكرات امام داشتند به خاتمي راي دادند. در اينجا ما دو گروه فعال داريم يكي راست و يكي چپ كه مسلما اين گروه ها با هم متحد نيستند و در طي اين مدت يعني فاصله بين مرگ امام و كانديداتوري خاتمي نيز با هم يكدل نبودند و كار نكردند. مردم به خاتمي راي دادند و از او فقط ميخواستن كه دنباله رو تفكر امام باشه ولي در 10 تا 15 سال قبل تفكرات زيادي در جامعه بوجود أمده بود كه كار خاتمي رو سخت ميكرد و اونو دچار زحمت كرد. خلاصه ميبينيم كه مردم هنوز خواهان امام هستن و اونو دوست دارن.

0 نظر:

ارسال یک نظر