۱۳۸۵/۰۲/۲۲

عقل و عشق

چند وقت پیش مریم در وبلاگش این سئوال رو پرسیده بود:

"برزخ عقل و دل... کشاکش ... کدوم پيروز ميشه؟؟ قدرت عقل بيشتره يا دل؟

خدا، وقتی آدما رو خلق ميکرد با "عقلش خلق کرد يا ما حاصل احساس خدا هستيم؟

این سئوال چون تقریبن با موضوع کتاب هایی که مطالعه می کنم رابطه داشت گفتم این مطلب رو بذارم. جالبه!:

عقل و عشق
هر مذهبی، مکتبی، هر نهضتی یا انقلابی، از دو عنصر تشکیل می یابد: عقل و عشق. یکی روشنایی است و دیگری حرکت، یکی شعور و شناخت می بخشد و به مردم بینایی و آگاهی می دهد و دیگری نیرو و جوشش و جنبش می آفریند. به گفته الکسیس کارل: "عقل چراغ یک اتومبیل است که راه می نماید، عشق موتوری است که آن را به حرکت می آورد." هریک بی دیگری هیچ است و به ویژه، موتوری بی چراغ، عشق کور، خطرناک، فاجعه و مرگ!
در یک جامعه، در یک نهضت فکری یا مکتب انقلابی، دانشمندان، گروه روشنفکران آگاه و مسئول، کارشان نشان دادن راه است و شناساندن مکتب یا مذهب و آگاهی بخشیدن به مردم؛ و مردم مسئولیتشان روح دادن و نیرو و حرکت بخشیدن است. یک نهضت، اندام زنده ای است که با مغز دانشمندانش می اندیشد و با قلب مردمش عشق می ورزد. در جامعه ای ، اگر ایمان و اخلاص و عشق و فداکاری کم است، مسئول مردم اند و اگر شناخت درست، بینایی و بیداری و آگاهی منطقی و آشنایی عمیق و راستین با مکتب و معنی و هدف و حقایق مکتب کم است مقصر دانشمندان اند. به ویژه در مذهب، این دو سخت به هم نیازمندند. چه، مذهب یک نوع آگاهی عاشقانه است یا عشق آگاهانه، شعور و شناختی که شور و ایمان برانگیزد و در آن، عقل و احساس از یکدیگر جدایی ناپذیرند.
اسلام نیز چنین بوده است و بیشتر از هر مذهبی، دین "کتاب" و "جهاد" است و اندیشه و عشق، آن چنان که در قرآن نمی توان دانست که مرز میان عقل و ایمان کجاست. شهادت را زندگی جاوید می شمارد (احساس) و به قلم و نوشته سوگند می خورد (عقل) . و میان یاران پیامبر، "عابد" و "مجاهد" و "مبلغ" از هم مشخص نیستند (چون عقل و عشق رو با هم دارن).
و تشیع، به ویژه با تاریخ و فرهنگش، تجلی گاه عشق و شور و خون و شهادت است و کانون ملتهب و جوشان احساس و در عین حال یک نوع تفکر و معرفت و فرهنگ علمی و عقلی ویژه نهضت فکری نیرومند و مشخص؛ "حادثه ای" است، در سرگذشت انسان، به نام و نهاد علی، از "علم " و "عشق".
و "حقیقت پرستی" چنین مذهبی است، که حقیقت، بی پرستش، فلسفه و دانش است و پرستش، بی حقیقت، بت پرستی یا شهوت!
دکتر علی شریعتی| فاطمه فاطمه است|مجموعه آثار 21| صفحه 18


پی نوشت:
توضیح های توی پرانتز رو خودم نوشتم. به نظرم لازم اومد.

0 نظر:

ارسال یک نظر