۱۳۸۵/۰۲/۳۰

جواب به یک کامنت!

"از دست کارای تو آدم حرصش میگیره... یه حرفی میزنی و میگی فلان کار نه و نه و نه...... بعدش چند وقت بعد خودت اون کارو انجام میدی!!! "
از اینکه دیگران از کارای من حرصشون بگیره لذت می برم!!! :دی
پراکنده گفتن و حتا متناقض گفتن از خصوصیات ذهن آشفته ی منه! اما اینایی که شما این پایین نوشتی متناقض نیستن! مشکل اینجاست که من از اینکه خودم رو واسه ی دیگران توضیح بدم خوشم نمیاد. حالا سعی می کنم یه کمی توضیح بدم که قاطی نکنی!
"گفتی از عشق متنفرم ..گفتیم خوب.. بعد نوشتی پارمیدا!! "
عشق یه کلمه کلیه! یعنی خیلی عامه. عشق برای هر آدمی معنی خاص خودشو داره. شاید اینجاست که فکر می کنی قاطی شده نوشته ها. یکی طلب شما. بذار سرم خلوت شه درباره عشق و این چیزا یه چیزایی می نویسن. احتمالن رفع ابهام می شه!
"گفتی فیلمارو پس میدن..گفتیم خوبه.. بعد گفتی نه پس ندادن!! "
این که دیگه تقصیر من نیست! من خودم تا همین دوشنبه امیدوار بودم فیلما رو بگیرم! مسئول روابط عمومی کارخونه قول داد فیلما رو بهم بده منم روی قولش حساب کردم. خب ندادن! به من چه؟ :دی
"گفتی همه یه حرفی از شریعتی یاد گرفتن و... گفتیم باشه ولی ما به شریعتی کاری نداشتیم.. بعد خودت اومدی و عقل و عشق شریعتی و... "
شریعتی یکی ازون معدود آدماییه که زندگی منو خیلی خیلی تحت تاثیر قرار داده. اگه گفتم همه یه حرفی از شریعتی یاد گرفتن منظورم این جمله بود: "دوست داشتن از عشق برتر است" فقط این جمله رو شنیدن و نمی دونن دوست داشتن چیه عشق چی! و اصلن منظور نویسنده چی بوده؟ حتا عمرا اسم کتابی که این جمله توش بوده رو بدونن. مشکل اینه که با اینکه هیچی نمی دونن فقط تائید می کنن و یه تفسیرایی می کنن که اون تفسیرها کجا و مفهوم نوشته ی "دوست داشتن از عشق برتر است" کجا!! گیرم اینجاست...
می بینی که من مشکلی با شریعتی ندارم.

حله؟

0 نظر:

ارسال یک نظر