۱۳۸۲/۰۵/۳۰

سلام
خیلی با خودم کلنجار رفتم که اینا رو بنویسم یا نه. بالآخره نوشتم:


من مهدی اسماعیلی هستم 19 ساله از کرمان فرزند بزرگ خانواده و......
توی این دنیای مجازی خیلیا دنبال مشخصات مادی هر فرد هستن. مخصوصا توی چت روما. ولی به نظر من اینا اصلا مهم نیست. یعنی توی این دنیای مجازی کسی جای کسی دیگه رو تنگ نمیکنه. اینترنت جاییه که میشه فارغ از ملیت ، جنس و سن به راحتی با افکار دیگران آشنا شد. اون اوایل موقعی که تازه وارد اینترنت شده بودم توی یه گروهی عضو بودم که اسمش الآن یادم نیست. یکیاز بچه های گروه ایمیل زد و گفت به این وبلاگ یه سری بزنین. وبلاگ علیداد بود اولین و آخرین وبلاگی که همشو آنلاین خوندم! وقتی وبلاگ رو کاملا خوندم یه ایمیل به علیداد زدم گفتم میخوام وبلاگ بسازم در جواب تشویقم کرد و لینک چگونه وبلاگ فارسی بسازیم هودرخان رو برام فرستاد. بعد از اینکه عاشقونه رو ساختم به علیداد ایمیل زدم و گفتم چند سالته از کجائی؟ جوابش خیلی نظرم رو عوض کرد توی جواب گفته بود: مهم نیست من کیم یا چند سالمه مهم اینه که چی فکر میکنم آخر نامشم گفته بود: اگه بازم برات مهم بود چند سالمه دوباره ایمیل بزن. اونموقع معنی حرفاش رو نفهمیدم ولی الآن بعد تقریبا 2 سال خوب می فهمم چی میگفت . الآن میفهمم چه لذتی داره که آدم با یه کسی دیگه راتر از جنسیت و ملیتش صحبت کنه. الآن دارم دربه در کسی میگردم که براش اینجور چیزا مهم نباشه فقط فکر داشته باشه و اهل تبادل نظر باشه. راستش رو بخواین دلم واسه علیداد تنگ شده. خیلی مفت از دستش دادم! همیشه وبلاگش رو میخونم ( یه گاز سیب سرخ) ولی دیگه بهش ایمیل نزدم. نمیدونم چرا ولی دوستای خیلی خوبی رو الکی از دست دادم. دلیلش رو نمی دونم . نمی دونم چرا یا از کجا رابطمو قطع کردم؟ ولی همونجوری یا به همون دلیل دیگه با آیدا چت نمیکنم. شادی بخاطر کنکوربوده چون مدت زیادی از اینترنت جدام کرد شایدم مشکل از خودم بوده. نمیدونم ولی هر چی که بوده الآن دارم به گذشته غبطه میخورم و این خیلی بده که آدم جوری زندگی کنه که حسرت گذشته همیشه همراهش باشه. وقتی من عاشقونه رو ساختم 50 تا وبلاگ فارسی نبود ولی هیچ وقت کنتور عاشقونه از 5000 رد نکرد. در اصل چیزی نمینوشتم که خواننده داشته باشه! من یه وبلاگ راه انداختم تا هر چی خواستم بنویسم و از انتقاد دیگران ناراحت نشم. نه، من وبلاگ زدم تا فهمیده بشم تا احساساتم رو بنویم که تلمبار نشه. نه ، نه ، اصلامن عاشقونه رو راه انداختم تا مشهور بشم تا با دروغ گفتن و نفاب گذاشتن رفیق پیدا کنم. آره این درسته من وبلاگ رو با ریا و دروغ راه انداختم. هر چی نوشتم واسه جلب توجه بود. آره، بود بودولی الآن نیستبه خاطر همین کنتور رو صفر کردم من رسما از امروز وبلاگنویسی رو به صورت واقعی شروع کردم. آرشیو رو پاک نمیکنم چون معتقدم هر آدمی به گذشتش وابسته است و اگه از گذشتش فرار کنه ساخته نمیشه! من گذشتمو میپذیرم هر قدر هم کثیف بوده باشه از حالا میخوام صادق باشم و راست بنویسم شاید بدتر از گذشته و حداقل صادقانه. اگه من عکس و مشخصاتم رو توی یاهوکامل کردم به خاطر جلب توجه نبود باور کنید نبود. اینکار رو کردم که همه منو بشناسن و حالا باید با جرات نظراتم رو بگم. با این کار دورنگی رو از بین میبرم میشم همونی که هستم. از این لحظه اونی رو می نویسم که قبول دارم قول میدم قول میدم
تا بعد

0 نظر:

ارسال یک نظر