۱۳۸۲/۰۶/۰۴

سلام
بالاخره از سفر برگشتم! تهران بودم جمعه شب عروسي پسر خالم بود. حيف كه مجبور بودم زود برگردم وگرنه حالا حالاها اونجا ميموندم! ولي هروقت از تهران بر ميگردم خدا شكر ميكنم كه كرمنا انقدر شلوغ پلوغ نيست. خوب خوش باشيد تا بعد.

سر به سوي كعبه و پا در ره ميخانه دارم
با خدا دست دعا من در ره پيمانه دارم
بهر من كنج قفس با آشيان فرقي ندارد
عاشقم، عاشقم، عاشقم، در وادي بي خانماني خانه دارم
!

0 نظر:

ارسال یک نظر