۱۳۸۳/۱۱/۰۴

1
سلام نه برای آشنایی بلکه برای قهر
نه قهری که آشتی در میانش معنا نداشته باشد برای آن که لذت آشتی را بچشد
در حقیقت خود نیز در این اشعار گم گشته ام ولی چه کنم نه می فهمم چه می گویم ونه می خواهم که بفهمید چه نوشته ام
یاران چه زود رسم دوستی را از یاد بردند و آشنایان رسم رفاقت را و فرق دوست و رفیق را نفهمیدم
2
برای مهدی خوشحالم که به دانشگاه می رودبا چه شوری
3
به یاد دوران کارشناسی ام در دانشگاه هاروارد افتادم چه لذتی داشت و بعد بدبختی گرفتن فوق ا ز دانشگاه پیتسبورگ و در کل دانشگاه دوران به یاد ماندنی برای
دانشجو دارد کسانی که مرا می شناسند به روی مبارک خود نیاورند
4
راستی سال جهانی فیزیک بر همه مبارک
5
سایت دنشگاه هم جالب است تا یکی یه ایمیل خفن باز می کنه تمام کله ها خم میشه روی مونیتور طرف
6
خلاصه یه امتحان دیگه دارم بعدش تا اول اسفند بیکار با همین دو سه روز بیکاری دارم کم کم کلافه میشم ولی بیکاری هم حالی دارد برای انانکه طمع بیدارخوابی و زحمت طاقت فرسا را کشیده اند متاسفانه من هیچ کدوم رو نکشیدم
7
تازگی ها نمی دونم چم شده هر دختری رو میبینم به یاد نومزدم میوفتم
8
راستی دارم دنبال الگو می گردم فهمیدم خودم هیچی نیستم که بخوام تنهایی به جایی برسم
9
به بهانه دیدنت بارانی می شوم ای رنگین کما ن من نمی دونم از کیه ولی جالبس
10
یا علی ذاتت ثبوت قل هو الله احد

0 نظر:

ارسال یک نظر