۱۳۸۳/۱۲/۳۰

عیدانه

دوست دارم اشک تو باشم
توی چشمات جون بگیرم
روی گونه های نازت ، خودمو رها کنم
تا بیوفتم توی اون گودیِ کوچیکِ رو لپت
- همونی که
توی لحظه های گریه ت
پیدا می شه! -
بعدش آروم و یواش
سُر بخورم
روی انحنای اون لب غریبت،
گُر بگیرم
جون بدم،
آروم بمیرم...
اما،
اگه تو اشک چشای من بشی
دیگه گریه رو فراموش می کنم
چشمامو می بندمُ
با خیالت،
- توی تاریکی مطلق -
سفری تازه رو
آغاز می کنم.
آخه من دوست ندارم
تو رو از دست بدم.

پ.ن: این شعر رو به عنوان عیدی ازم قبول کنید. عیدتون مبارک هوارتا. ازینم خوشم اومد میذارمش اینجا:




0 نظر:

ارسال یک نظر