۱۳۸۵/۰۹/۲۰

Carpe Diem!

...بعد ها باز هم تنهايي به سراغم آمد. بارها و بارها . تنهايي تلخ بود،اما بد نبود . مثل مزهءزيتون ميماند . تلخ است،اما اگركشف شود آدم عاشق زيتون مي شود. بعدها خيلي پيش مي آمد كه دلم براي تنهايي تنگ مي شد. بعدتر فهميدم كه آدم تنها نمي شود،تنها هست،وتلخي هم مزه ايست مثل شيريني.
پشت تنهايي
دستي ست بي درخواست
طنابي پاره شد ديروز
امروز پشت تنهايي ست...

http://ayda.blogspot.com

0 نظر:

ارسال یک نظر