۱۳۸۳/۰۴/۲۳

به نام دل
به نام شاهد ومي

گفتيم مي خوايم از عشق بگيم
ولي عشق تنها كلمه تعريف نشده اي هست كه وجود داره حتي تريف نشده تر از نقطه خط يا صفحه چون برا اينا براي همه در كل يه تصور هست ولي برا عشق نه
كسي نمي تونه عشق رو به همه ياد بده
آخه عشق ياد دادني نيست ذاتيه
يه غربت عميق
يه اشنايي دور
يه جور حس عجيب كه عقل رو از سر مي بره

خلاصه عشق يه جور جبر گونه هست بايد دوستش بداري راهي نداري وجودت رو فرا مي گيره تو رو به دنبالش ميكشه
به زمينت مي زنه بلندت مي كنه
خلاصه هر كاري به سرت ميده
خلاصه عاشق نشو اگه تونستي
به هوش كه دل به كس نسپارم
شمايل تو ديدم نه ماندو نه هوشم

ياعلي ذاتت ثبوت قل هوالله احد
حرف بعد=هدف

۱ نظر: